loading...
به فیسبوک فارسی خوش امدید
amiralimirsharifi بازدید : 10 سه شنبه 29 بهمن 1392 نظرات (1)

رازی در کوچه ها ..

بعد ها فهمیدم بیتابی همه چشم ها یک اندازه نیست ..

یکی کم از دنیا و یکی زیاد ..

دنیا هم در برابر نگاه آدم ها به یکسان عرضه نمی شود ..

http://axgig.com/images/04868345435217395660.jpg

|کتاب رازی در کوچه ها - فریبا وفی|

 

                   
   

 


 

http://axgig.com/images/90209260480890273970.jpg

 


                  
   

 


 

http://axgig.com/images/48435187295603808429.jpg

 

من سال ها نماز خوانده ام ..

بزرگترها می خواندند، من هم می خواندم.

در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند.

روزی در مسجد بسته بود. بقال سر گذر گفت:

" نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید " !

مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد.

و من سال ها مذهبی ماندم،

بی آن که خدایی داشته باشم !


" سهراب سپهری "

 

                  
   

 


 

http://axgig.com/images/68883296263870943087.jpg

 

به پيرامون خود مينگرم و درختان پر ازشکوفه را ميبينم

غروب صورتي رنگ و کودکان خندان و پرنشاط را

به پيرامون خود مينگرم و مردمي را هم مي بينم که

از جنگ هسته اي ميگويند و در شگفتي فرو ميروم

که چگونه توانسته ايم  چنين نيروي ويران گري

در دنيايي چنين زيبا به وجود آوريم

به پيرامون خود مي نگرم و مي بينم

پر از چيزهاي هراس انگيز است

ولي سپس تورا ميبينم

و ميدانم که عشق من به تو اراده اي به من ميدهد

که خوبي هاي زندگي را گرامي بدارم و با بدي هاي آن بستيزم

تورا ميبينم و ميدانم تنها عشق

دلگرمي ماست ..

 

" سوزان پوليس شوتز "

 


                  
   

 


 

http://axgig.com/images/92799768392523171805.jpg

 

مردن امر ساده اي ست

و از زندگي کردن بسيار آسان تر است

تمام خفقان مرگ

در مقابل يک شک

در مقابل يک حرص

در مقابل يک ترس

در مقابل يک کينه

در مقابل يک عشق

هيچ است

مردن امر ساده اي ست

و در مقابل خستگي زندگي

چون سفري است که در يک روز تعطيل مي کنيم

و

و ديگر هرگز باز نمي گرديم ..

 

 

 


                   
   

 


 

http://axgig.com/images/53200434106822064811.gif

 

آدمها مي آيند

خودشان را نشان ميدهند

اصرار ميکنند براي اثبات بودنشان و ماندنشان

اصرار ميکنند که تو نيز باشي همراهشان

همان آدمها وقتي که پذيرفتي بودنشان را

وقتي که باورشان کردي

به سادگي ميروند

و تو ميماني با باوري که ...

 

| ايلهان برک |

 


                   
   

 


 

http://axgig.com/images/11951300277117536907.jpg

 

رایانه تا رسید

مادر به اینترنت پیوست

پدر به رحمت ایزدی...

و شام ما

در بشقابِ پشت بامِ خانه کپک زد!

میل داشتی به آدرس من ایمیل بزن :

www.w.c

 

               

   

 


 

 
http://axgig.com/images/13030448789795881920.jpg

 

یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند

با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟"

قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.

چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر".

از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند.

نوشته بودند که "فقرخوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند

و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند.

" عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.

فقط یکی از بچه ها نوشته بود ، " عطر "

انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود.

نوشته بود :

" عطر حس های آدم را بیدار میکند که فقر آنها را خاموش کرده است "
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 9
  • بازدید کلی : 266